انواع اختلالات جنسي وجود دارد اما ويژگي مشترک همه آنها اين است که افراد مبتلا به اين اختلال ها از لحاظ رواني آنچنان به هدف ميل وابسته هستند که فقط در صورتي مي توانند ارضاي جنسي را احساس کنند که اين هدف به نوعي وجود داشته باشد .
در برخي افراد ، گاهي ترجيحات جنسي غير عادي يافت مي شود ، مثلا در مدتي که فرد شديدا احساس مي کند تحت فشار رواني قرار دارد .
به خاطر داشته باشيد که نابهنجاري هاي جنسي هوسهاي زودگذر يا خيالپردازي درباره ي فعاليتهاي جنسي غير عادي نيستند ، بلکه اختلال هايي هستند که دست کم ۶ ماه دوام دارند . افراد مبتلا به نابهنجاري هاي جنسي مکررا احساس مي کنند که مجبور هستند به رفتار غير عادي شان فکر کنند يا آن را انجام دهند . حتي در صورتي که آنها اميال يا خيالپردازي هايشان را عملا برآورده نکنند ، فکر و ذکر شان تا بدانجا به آنها مشغول مي شود که ناراحتي قابل ملاحظه اي را احساس مي کنند . نابهنجاري جنسي مي تواند به قدري نيرومند و الزام آور شود که فرد غير از رسيدن به ارضاي جنسي ، هدفهاي ديگري را نمي بيند . نابهنجاري هاي جنسي بنا به تعريف ، ناراحتي شخصي شديدي ايجاد مي کنند يا عملکرد اجتماعي ، شغلي و زمينه هاي ديگر زندگي را مختل مي سازد .
کار عمده رفتار جنسي انسان کمک به دلبستگي ، ايجاد لذت دوگانه در همکاري با شريک جنسي و ابراز و تقويت عشق بين دو فرد و توليد مثل است . پارا%۸Oليا ها رفتارهاي انحرافي هستند چرا که با پرخاشگري و قرباني کردن و يکطرفه بودن افراطي مشخص مي باشند . اين رفتارها به حذف يا آسيب ديگران منجر شده و احتمال برقراري پيوند و دلبستگي بين افراد را از بين مي برند .
پارافيليا ها درصد کوچکي از جمعيت را مبتلا مي سازند اما ماهيت مبرم و تکراري اين اختلال موجب شيوع قابل توجه ارتکاب اعمال پارافيلياک مي گردد ، و نتيجتا درصد قابل ملاحظه اي از جمعيت قرباني مبتلايان به پارافيليا ها مي گردند .
طبق نسخه چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM-IV-TR) اینکه فرد بیش از یک انحراف جنسی را داشته باشه غیرمعمول نیست.DSM-IV-TR انحرافات جنسی زیر را فهرست کرده است:
Exhibitionism (عورت نمایی)
Pedophilia (بچه بازی)
frotteurism (مالش دوستی)
fetishism (یادگار خواهی)
sexual masochism (مازوخیسم جنسی)
sexual sadism (سادیسم جنسی)
transvestic fetishism (یادگارخواهی همراه با مبدل پوشی)
DSM-IV-TR همچنین شامل یک دسته بندی برای انحرافات جنسی است که
کمتر شایع اند مثل necrophilia (مرده خواهی)، zoophilia (حیوان خواهی) و….
آزارگری-آزارخواهی جنسی
آزارگری-آزارخواهی جنسی (به انگلیسی:sadomasochism؛: سادومازوخیسم) عبارت است از: آزار دادن و تحقیر دیگران و بی احترامی به آنها یا آزار دیدن و مورد بی احترامی و تحقیر دیگران قرار گرفتن که سبب ارضای جنسی می شود.این ناهنجاری به تعاملاتی اطلاق می شود که در آن یک شخص با آزار دادن فرد دیگری که از درد کشیدن لذت می برد ارضا می شود. بسیاری از افراد در روابط جنسی خود به اعمال دردناک خفیفی مثل گاز گرفتن،نیشکون گرفتن و سیلی زدن مبادرت می ورزند.وقتی هر دو شریک جنسی از این اعمال لذت می برند،این رفتارها لذت جنسی را افزایش می دهند.اما افراد آزارگر و آزارطلب غالباً نه تنها از اعمال دردآور خفیف پا را فراتر می گذارند بلکه تنها با توسل به این رفتار ها می توانند به لذت جنسی برسند.فرد آزارگر زمانی به اوج لذت جنسی می رسد که دیگران را تحقیر کند یا آنها را آزار دهد.غالباً به این کار “تأدیب” می گویند.ارضای جنسی فرد آزارطلب به دربند بودن-یعنی آزاردیدن،تحقیر شدن،درد کشیدن و برخورد بد از سوی دیگران-بستگی دارد.آزارگری و آزارطلبی هم در روابط دگر جنس گرایانه و هم در روابط همجنس گرایانه روی می دهند،اما همچون دیگر انحرافات جنسی خیلی شناخته شده نیستند.
بسیاری از موارد دگرآزاری و آزارطلبی چهار ویژگی عمده دارند که عبارتند از:
۱-منش بیش از حد مردانه و قلدری کردن.
۲-آزاردادن یا آزار دیدن.
۳-محدودسازی فیزیکی یک نفر توسط دیگری.
۴-تحقیر شدن یا تحقیر کردن.
آزارگری و آزارطلبی جنسی هر دو ماهیتی مزمن دارند.درحالت شدید این اختلالات، قربانی ممکن است متحمل جراحات جدی شده یا جان خود را از دست بدهد.برخی متخصصان بالینی بر این باورند که ریشه های آزارگری و آزارطلبی را باید در دوران کودکی جستجو کرد و برخی دیگر به نقش احتمالی عوامل زیستی اشاره کرده اند. فرد آزارطلب از طریق آزار دیدن،ترجیحاً تحقیر شدن و کتک خوردن،به برانگیختگی جنسی می رسد.افراد آزارطلب خیالپردازی هایی دارند که اغلب در دوران کودکی آغاز می شوند.در این خیالپردازی ها آنها به بند کشیده می شوند،شکنجه می شوند،مورد تجاوز قرار می گیرند،یا به طریق دیگری با آنها بدرفتاری می شود.فراوانی این خیالپردازی ها و اعمال در مردان خیلی بیشتر از زنان است.
تاریخچه
مازوخیسم (خودآزاری یا آزارخواهی جنسی) نام خود را از فعالیتهای لئوپولد فون زاخر-مازوخ (۱۸۳۶-۱۸۹۵) رماننویس اتریشی قرن نوزدهم گرفته است که شخصیتهای داستانهایش از اینکه زنان با آنان بدرفتاری کنند و بر آنها تسلط یابند لذت جنسی میبردند. مازوخ در معروف ترین کتابش «ونوس خزپوش» داستان مرد دانشجوی جوانی به نام سِوِرین را روایت میکند که سر و وضعی مناسب و زندگی مرفهی دارد و در زمان دانشجویی در همسایگی خود با زن جوانی به نام واندا آشنا میشود، اشرافزادهای بسیار زیبا که مرد جوان را اسیر خود میکند. مرد که در خود تمایل به بردگی و شکنجه شدن را پیش از این آشنایی کشف کرده بود فهمید که در هیأت این زن میتواند آرزوهایش را محقق سازد. به این ترتیب رابطهی ارباب و برده بین واندا و سورین شکل میگیرد که کل روایت بر آن استوار است. واژه سادیسم (دیگرآزاری) نیز از نام مارکی دو ساد (۱۷۴۰-۱۸۱۴) نویسنده فرانسوی آثار اروتیک آغشته به فلسفه و خشونت برگرفته شده است.
دیدگاه روانکاوی
فروید معتقد بود، آزارخواهی ناشی از برگشت تخیلات تخریبی به طرف خود است. در برخی موارد فرد فقط وقتی میتواند احساس جنسی را تجربه کند که در پی آن تنبیهی در کار باشد. کارن هورنای و اریک فرومدو تن از روانشناسان نوفرویدی نیز این پدیده را مورد بررسی قرار دادند. از دیدگاه هورنای فرد مازوخیست خود را زیر چتر حمایت دیگران قرار میدهد و با زیر پا گذاشتن فردیت و مستهلک شدن در “طرف” تا حدی ایمنی به دست میآورد. اینگونه ایمنی بدان میماند که کشوری کوچک با تسلیم حقوق و استقلال خود به کشور بزرگتر و متجاور به امنیت برسد و مورد پشتیبانی آن کشور قرار گیرد. اریک فروم با اینکه بیشتر از منظر اجتماعی به این پدیده نگاه میکرد اما نظری مشابه هورنای داشت. فروم بر این عقیده بود که در افراد مازوخیست هراسی عظیم از تنهایی و ناتوانی موج میزند از این رو برای رهایی از قید مسئولیت و تصمیم گیری میکوشند تا جزئی شوند از کل نیرومندتری که بیرون از آنها است. این کل نیرومند ممکن است یک شخص یا یک موسسه، خدا، ملت، وجدان یا وسواسی روانی باشد. فروم در رابطه با سادیسم که نقطه مقابل مازوخیسم میباشد معتقد بود ماهیت سائقهای سادیستی لذتی است که از برتری و غلبه بر کسی دیگر حاصل میشود و همانگونه که تسلط، حالت انحرافی قدرت است، سادیسم جنسی نیز صورت منحرف محبت جنسی است چرا که عشق و محبت بر برابری و آزادی استوار است و اگر بر از دست رفتن تمامیت یکی از طرفین مبتنی شد، دیگر عشق نیست
دیدگاه ها
ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی از معدود متفکرانی است که به طور جدی به آثار مازوخ از جمله رمان مشهور او «ونوس خزپوش» پرداخته. آلبر کامو نویسنده و فیلسوف الجزایری-فرانسوی در کتاب انسان طاغی(عصیانگر) به بررسی شخصیت مارکی دو ساد میپردازد. او مینویسد:
- «منطق ساد، او را به جهانی بیقانون هدایت میکند که در آن تنها فرمانروا میل جنسی است با قدرت بیکرانش.»
- «تصاحب کسی که قصد کشتنش را داریم، جفتگیری توأم با درد، این است آن لحظه آزادی کاملی که هدف تمامی تشکیلات قصرهای ساد است.»
- «داشتن حق نابود کردن، ایجاب میکند که خود شخص نیز در معرض نابودی قرار گیرد.»
- «لگامگسیختهترین عصیان، یعنی مطالبه کامل آزادی به بردگی اکثریت میانجامد.»
- «خدا در اندیشه ساد، در هیئت خدایی جنایتکار مجسم میشود که بشر را نابود و نفی میکند. به عقیده ساد، این واقعیت را که قتل از ویژگیهای ربوبیت است، میتوان به روشنی در تاریخ مذاهب دید. در این صورت، بشر برای چه باید پرهیزگار باشد؟ نخستین حرکت ساد در مقام زندانی این است که با دست زدن به عملی افراطآمیز واکنش نشان دهد. حال که خدا انسان را میکشد و نفی میکند، هیچ چیز نمیتواند انسان را از کشتن و نفی همنوعانش بازدارد.»
ژان پل سارتر فیلسوف و نویسنده فرانسوی در کتاب هستی و نیستی در رابطه با این پدیده مینویسد:
- «سادیسم دارای قدرتی جنونآسا و گستاخآمیز است به طوری که دیگری را خلع اسلحه میکند و در حالی که در صدد است از بدن دیگری یک آلت بی جان بسازد، حاضر نیست بدن خود را در اختیار لذت او بگذارد و از رنج کشیدن و پایکوبی معشوق لذتی را میبرد که عاشق از وصال معشوق بهرهمند میشود.»
- «سادیسم به مفهوم کلی در تمام مدت عمل با آزادی میجنگد، یعنی در حالی که میخواهد آزادی را از دیگران بگیرد و او را به اسارت بکشد افراط در این اسارت کار را به جایی میرساند تا خودش را نیز نابود سازد.»
- «مازوخیسم یک نوع کوشش و تلاش خستگی ناپذیر و تقریباً همیشگی است که سعی میکند خود را در برابر دیگری در حقیرترین وضع قرار دهد و از آن لذت ببرد.»
ویژگی های آزارگری -آزارطلبی جنسی
برای آزارگری و آزارطلبی پنج ویژگی را می توان شاهد بود: ۱-توافق در مورد اینکه کدام یک مسلط و کدام یک مطیع باشند. ۲-آگاهی هر دو شریک جنسی از نقشی که بر عهده دارند. ۳-رضایت هر دو طرف. ۴-حال و هوای جنسی. ۵-آگاهی هر دو طرف از اینکه رفتارشان ماهیتی آزارگرانه-آزارطلبانه دارد
بیماریزایی
افراد دچار آزارخواهی جنسی، ممکن است در دوران کودکی تجاربی داشتهاند که آنها را متقاعد کرده که درد کشیدن، پیششرط لذت جنسی است.
حدود ۳۰٪ مبتلایان به آزارخواهی جنسی، تخیلات آزارگرایانه نیز دارند. آزارخواهی اخلاقی عبارتست از احساس نیاز به رنج کشیدن که همراه تخیلات جنسی نیست.
ملاکهای تشخیص DSM-IV برای آزارخواهی جنسی
الف) در طول یک دوره حداقل شش ماهه بطور مکرر رفتارها، امیال و یا تخیلات قوی برانگیزنده جنسی مربوط به اعمال واقعی ( و نه وانمودی) تحقیر شدن، کتک خوردن، به بند کشیده شدن و یا هر عمل رنجآور دیگری دیده میشود. ب) رفتارها، تخیلات و اعمال جنسی سبب ناراحتی چشمگیر بالینی یا اختلال در کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر حوزههای مهم کارکردی مشخص میشوند.
عورت نمایی
به تمایل فرد به نمایش دادن بدن یا اعضای جنسی و یا رفتار جنسی خود به دیگران در ملا عام یا اماکن نیمه عمومی بدننمایی یا خودنمایشگری (انگلیسی:Exhibitionism گفته میشود. مخاطبان ممکن است گروهی از دوستان، رهگذران یا غریبهها باشند. فرد بدننما با انجام بدننمایی، لذت میبرد. این لذت لزوماً به ارگاسم منجر نمیشود
دیدگاه روانشناسی
تا قرن هجدهم، خودنمایشگری به عنوان یک رفتار پلید تلقی میشد. برخی این گونه میپنداشتند که بدن نمایی ناشی از ضعف در برقراری رابطه موفق با جنس مخالف است و بیشتر کسانی که در برقراری رابطه با جنس مخالف دچار شکست و یا سرخوردگی شدهاند، با به نمایش گذاشتن بدن خود بهویژه عورت، سعی در جلب توجه و جبران کمبودهای جنسی خود دارند. اولین بار در سال ۱۸۷۷ روانشناس فرانسویCharles Lasègue (۱۸۰۹–۱۸۸۳) به این پدیده به عنوان یک بیماری یا اختلال جنسی نگریست و آن را مورد مطالعه و تحقیق قرار داد پس از او روانشناسان متعددی (از جمله فروید) بر روی این مساله تحقیق نمودهاند. با تحقیقات جدید تر مشخص شده است که تمایل به نمایشگری در همه انسانها خصوصاً در کودکان تا حدودی وجود دارد. تحقیقاتی در زمینهٔ ارتباط نمایشگری با اختلال کمتوجهی – بیشفعالی (ADHD) انجام شده است همچنین مطالعاتی در مورد علاقه پسربچهها در به نمایش گذاشتن ادرار کردن خود ثبت شده است.این موضوع در دختربچه ها معمولا به صورت برهنه ظاهر شدن در مقابل اشخاصی که جذابیت دارند دیده می شود اما این تمایل میبایست به صورت طبیعی در سن بلوغ، در رابطهٔ جنسی با همسر ادغام شده و محو شود. ادامهٔ این رفتار در بزرگسالان یک اختلال جنسی تلقی میشود که باید مورد درمان قرار بگیرد. هنوز در بسیاری از کشورها نمایشگری یک جرم محسوب شده و منجر به دستگیری میشود
افرادیکه اختلال نمایشگری در آنها به صورت خفیف وجود دارد افرادی هستند که با پوشیدن لباسهای عجیب یا انتخاب رنگهای تند و زننده، وهمچنین با بیرون گذاشتن قسمتی از بدن خود از قبیل؛ سینه (در زنان) و غیره صفات جنسی خود را به عمد در معرض تماشا و نظاره دیگران قرار میدهند و در ضمن اینکه با این عمل موجبات تحریک جنسی خود را فراهم میکنند، و یا دیگران را تحریک میکنند. میزان و حد این نمایش با معیارهای فرهنگی متفاوت است. در برخی فرهنگها نمایش بقه باز و موی سینه مردان نیز ممکن است نمادی از اختلال نمایشگری خفیف تلقی شود.
ملاکهای تشخیص
ملاکهای تشخیصی “DSM-IV-TR” برای نمایشگری: الف) درطول یک دوره حد اقل ۶ ماهه تخیلات برانگیزنده قوی و عود کننده جنسی، امیال شدید جنسی یا رفتارهای نمایش آلت تناسلی به یک بیگانه غیر منتظر روی میدهد. ب) شخص بر اساس این تمایلات جنسی دست به عمل بزند، یا این تمایلات یا خیال پردازیهای جنسی سبب ناراحتی شدید یا بروز اشکالات بین فردی شوند.
محیط پیرامون
محیطهایی که افراد بدننما در آنها خود را به نمایش میگذارند فرق میکنند. نمایشگران مرد معمولاً جلوی مدارس دخترانه یا کلیساها، در بین جمعیت، ودر پارکها عورت نمایی میکنند، امکان دارد فرد نمایشگر در این محیطها وانمود کند که مشغول ادرارکردن است. گاهی آنها در یک فروشگاه بزرگ فقط بارانی بر تن میکنند، سوتی را بر میدارند، ودرآن میدمند، وزمانی که خریداران زن به جهت سوت زننده نگاه میکنند، بارانی خودرا باز میکنند؛ یا با آلتی که به حالت نعوظ درآمده است به پنجره خانه ضربه میزنند وخود را به نمایش میگذارند؛ یا کنار یک زن در سینمای تاریک مینشینند واستمناء میکنند. نمایشگر زن ممکن است در ورزشگاهها، پارکها، ساحل دریا و یا اتوبوس نمایشگری کند.بسیاری از زنان نمایشگر حتی بدون نیاز به دست ورزی جنسی و صرفا با نمایش بدن خود، به ارضای جنسی و ارگاسم می رسند.
برداشت فرهنگی جامعه
نشان دادن اندامهای تناسلی یا بدن عریان در مکان عمومی، بر حسب اینکه این عمل توسط یک مرد انجام شده باشد یا یک زن، توسط جامعه به صورت کاملاً متفاوتی برداشت میشود. چنانچه یک مرد در مقابل زنی بی خبر لباس خود را در آورد، او عورت نما و زن قربانی محسوب میشود اما اگر که یک زن در مقابل مردی بی خبر عریان شود، مرد تماشاگر جنسی و زن دوباره قربانی قلمداد میشود. به همین دلیل، عورتنمایی و تماشاگری جنسی عمدتاً اختلالهای مردانه تلقی شده و جرمهایی هستند که غالباً مردان به آن متهم میشوند. حال آنکه به نظر میرسد این اختلال جنسی در هر دو جنس زن و مرد وجود دارد. برداشت مردانه بودن اختلال نمایشگری با فرهنگ ضعیف پنداری زنان مرتبط است. با توجه به تفاوتهای فرهنگی در میزان معمول پوشش مردان و زنان در اجتماعات مختلف حد و مرز تشخیص رفتار نمایشگرانه برای مرد و زن متفاوت است. فرهنگ بسیاری از جوامع غربی نمایشگری را تا حدود بسیاری برای زنان پذیرفته شده میداند، به گونهای که امروزه میزان نمایش اعضای متمایز جنسی در لباس زنان بسیار بیشتر از مردان این جوامع است. در برخی فرهنگهای شرقی حالت معکوس وجود دارد. در اروپای قرون وسطی لباس رسمی مردان نمایشدهنده آلت جنسی و لباس زنان سراسر پوشیده بود. الگوی فرهنگی جامعه در هر زمان و سرزمین معیار متفاوتی برای تشخیص مرز نمایشگری با پوشش عادی ایجاد میکند.
اختلالات همراه
اختلالاتی که نمایشگری اجباری با آنها همراه میشود شامل وسواس دزدیدن، سندرم توره و اختلال بیش فعالی و کم توجهی (ADHD) است.
سببشناسی
رویکرد روانکاوی اظهار میدارد که عوامل روانپریشی بدننمایی اجباری، اظهار هویت جنسی ازطریق نشان دادن عضو جنسی و مشاهده واکنش مخاطبان نظیر ترس، تعجب، لذت یا تنفر است. در چنین موقعیتی نمایشگر به طور ناخودآگاه احساس اختگی وناتوانی جنسی میکند. در سایر فعالیتهای جنسی این افراد نیز موضوع اصلی از نشان دادن ونگاه کردن مایه میگیرد
به عبارت دیگر، این قبیل افراد با نشان دادن عضو جنسی خود به یک غریبه، میکوشند تا از راه تحت تاثیر قرار دادن او به یک احساس توانایی و تسلط جنسی دست یابند؛ زیرا اغلب روان شناسان و روانپزشکان معتقدند که افراد نمایشگر از نظر شخصیتی دچار احساس نا ایمنی و عدم اطمینان نسبت به توانایی جنسی و دچار احساس حقارت، فقدان قاطعیت و از نظر اجتماعی منزوی هستند
مانند اکثر رفتارهای جنسی در بزرگسالی، ریشه این رفتار را نیز میتوان در دوران کودکی جستجو کرد. تمایلات نمایشگری از روابط فرد با والد غیر هم جنسش حاصل میشود که غالباً سلطه جو و بیش از اندازه مراقب حال او بوده است، به علت وجود مادر یا پدری تهدید کننده، فرد مبتلا به نمایشگری تا آن حد مضطرب میشود که احساس اختگی و تسلیم میکند توزیع این اختلال در جوامع مختلف نشانگان فرهنگی – اجتماعی دارد و این مساله نشان میدهند که فرهنگ و روش تربیتی کودک مرسوم در هر چامعهای بر میزان شیوع این اختلال تاثیر مستقیم دارد.
فروید معتقد بود که ریشه نمایشگری در مرحله خودشیفتگی به وجود میآید، بدین شرح که لیبیدو (زیست مایه) در سیر تکامل خود، ابتدا در دهان، سپس در مقعد و بعد از آن در عضو تناسلی طفل متمرکز میشود. به نظر فروید نوزاد در مرحلهٔ دهانی سراسر اید است و نمیتواند خود را از محیط تمیز بدهد. نوزاد تحت کنترل تکانههای زیست شناختی است وبه طور کامل موجودی خودخواه است. در این دوره که مرحله قبل از توجه طفل به افراد و اشیای خارج در محیط پیرامون است، طفل پیوسته به خود توجه دارد و از نگریستن به اعضای بدن خود و لمس کردن آنها لذت میبرد و در واقع به خود عشق میورزد. و اینکه مادر چگونه به خواستههای کودک پاسخ دهد، که در این زمان فقط خواستههای نهاد است، ماهیت دنیای کودک وتثبیت یا گذر کودک از این مرحله و شخصیت او در بزرگسالی را تعیین میکند. حال اگر در این مرحله که طفل فقط به خود توجه دارد و در واقع مظاهر “نارسیسم” یا خود شیفتگی در او متجلی است، لیبیدو تثبیت گردد، خاصیت روانی خود شیفتگی نیز در او باقی خواهد ماند.
فروید علاوه بر عامل خودشیفتگی، محرومیتهای جنسی را نیز باعث پیدایش اختلال نمایشگری میدانست، به همین علت است که دکتر”لوئی” دانشمند فرانسوی عقیده دارد که اگر در فاحشه خانههای پاریس بسته شود، درهرکوچه وخیابان شهر پاریس نمونههای شگفت انگیزی از اشخاص نمایشگر خودنمایی خواهند کرد. کارل آبراهام معتقد است که ریشه انحراف خود نمایی را در مردان عقدهٔ اختگی و در زنان رشک آلت مردی بوجود میآورد، فروید نیز دراین مورد با آبراهام و دکتر میشل هم عقیده است، بنابراین این مورد از نظر فروید باید سومین منشا نمایشگری باشد
مطالعهٔ موردی
کارل آبراهام با ذکر یک پرونده زن مبتلا به اختلال بدننمایی اجبارگونه به شرح زیر عقیده خود را درباره منشا این انحراف به اثبات رسانده است: خانمی ۲۸ ساله که دارای روابط بسیار صمیمانه با شوهرش بوده، اظهار میدارد: {{برای اولین مرتبه در سن ۱۷ سالگی موقعی که در مقابل آینهای برهنه شده بودم، ناگهان متوجه شدم که پسر همسایه مشغول تماشای من است. با کشف این موضوع دچارهیجان وافری شدم که نزدیک بود از فرط لذت غش کنم و به خوبی احساس کردم که لذت این عمل برای من به مراتب زیادتر از لذت جنسی در موقع مجامعت است. در تابستان که برای آب تنی به کنار دریا رفته بودم، نیزچند بار با این عمل لذت فوق العاده بردم
پس از مراجعه به روانپزشک معلوم شد که خانم نامبرده دارای اختلال رشک آلت مردی است، یعنی در دوران کودکی (مرحله سوم از رشد روانی جنسی یا مرحله آلتی) با پی بردن ساختار جنسی جنس مقابل، و به دلیل عدم شناخت کامل از همجنسان خود، به توهم فقدان عضو جنسی که در مردان وجود دارد دچار میشود، احساس حقارت به او دست میدهد و بعلت اینکه اساس خلقت آن با مرد ان تفاوت دارد و فاقد عضو نرینه است، دچار کمپلکس و ناراحتی میشود و این ناراحتی که بر اثر واپس خوردن، به ناخودآگاه رانده میشود، در هنگام مقتضی تجلی و تظاهر میکند و فرد مذکور سعی میکند فقدان عضو نرینه را در خود، با توجه و نمایاندن سینهها و دیگر اندامهایش جبران کند. پس از اینکه روان کاو، وضع او را تشریح کرد و عقده او را به ضمیرآگاهش آورد، بیمار پس از مدت کوتاهی درمان شد
رویکرد رفتاری
این رویکرد عورتنمایی اجبارگونه را محصول یادگیری در کودکی تربیت اشتباه می داند؛ یعنی زمانی که فرد هنگام نشان دادن خودش تحریک جنسی شده و ناراحتی و رفتار تند دیگران (والدین) از این رفتار، موجب برانگیختگی او شده است. با گذشت زمان، تکرار این رفتار به قدری تقویت شده که به صورت عادت درآمده است روانشناسان بر اساس همین رویکرد، برای پیشگیری از رفتار نمایشگری، به والدین توصیه میکنند از هرگونه رفتار تند و خشن با کودک در برخورد با نمایش برهنگی یا بر انگیختگی جنسی اش خود داری کنند. کودک رفتاری مجرمانه و ناشایست ندارد و باید به آرامی فرهنگ پوشش را به او آموخت.
رویکرد زیستی
بیماریهای مغزی نیز ممکن است سبب آزاد سازی تکانههای انحرافی گردد گزارشهایی در دست است که به همراهی عورت نمایی با اختلال عصب شناسی اذعان کردهاند. این گزارشها آسیب مغزی، بویژه آسیبهای قطعهٔ گیجگاهی، را با عورت نمایی مرتبط دانستهاند. لازم به ذکر است، که این اختلال عصب شناسی با اختلال میل جنسی به کودکان (بچه خواهی)، اختلال یادگارپرستی، مبدل پوشی جنسی وآزارگری-آزارخواهی جنسی (سادومازوخیسم) نیز همراه شده است در گزارش دیگری به مواردی از اختلال میل جنسی به کودکان، اختلال یادگارپرستی، مبدل پوشی جنسی و آزارخواهی جنسی در افراد مبتلا به سندرم توره و اختلال بیش فعالی و کم توجهی اشاره شده است که عوامل ژنیتیکی را در ایجاد این رفتارهای جنسی موثر دانستهاند
درمان روانکاوی
پایه کار در روان کاوی و روان درمانی بر اساس هشیار کردن ناهشیار است. یک نمونه آن با مورد نمونه در بالا (Case Study) ذکر شده است
درمان رفتاری
برای درمان عورت نمایان رویکرد رفتاری، معمولاکاربرد اصول یادگیری، مانند شرطی سازی تقابلی و شرطی سازی بیزاری آور را در بر دارد. فرد باید پیوند بین لذت جنسی و رفتار نمایشگری را یادگیری زدایی کند، که این کار یا از طریق برقراری پیوندهای تازه بین تمایل جنسی و محرکهای مناسب و یا از طریق مرتبط کردن درد و شرمندگی، به جای لذت، با رفتار عورت نمایی صورت میگیرد. برای مثال، درمانگر ممکن است از “شرطی کردن نا آشکار” یا “حساس سازی پنهان “نوعی روش رفتاری، استفاده کند که به موجب آن، درمانجو تجسم میکند در حالی آشنایان او را میبینند، که مشغول رفتارهای عورت نمایی است، و بدین طریق درمانجو شرم و خجالت زیادی را متحمل میشود این درمان منتقدانی نیز دارد. شرمساری جنسی چنانچه بیش از حد تقویت شود خود باعث مشکلات و اختلالات بسیاری در روابط زناشویی و ارتباطات اجتماعی خواهد شد.
«روش ارضا» یا «شرطی سازی دوباره ارگاسمی» روشی است که به صورت متداول به کاربرد شده است. و شکلهای گوناگونی دارد. در این روش، مراجع با استفاده از خیالپردازیهای غیر نمایشگرانه به خودارضاییتا حد رسیدن به ارگاسم میپردازد و سپس در حالی که خیالپردازیهای نمایشگرانه را با صدای بلند بیان میکند به خودارضایی ادامه میدهد. نتایج نشان دادهاند که ارضای کلامی به تنهایی نیز دارای آثار قابل مقایسهای با ارضای عملی بوده است، درحال حاضر، روشهای ارضاگری را تحت عنوان “نوارهای ملال آور” در چهارچوب بسیاری از برنامههای درمانگری، گنجاندهاند
درمان دارویی
علاوه بر مداخلههای روان شناختی، شواهد بالینی متعددی وجود دارد که پاروکستین میتواند رفتارهای بیاختیار و تمایلات نمایشگری را کاهش دهد.. همچنین کلومیپرامین جهت کنترل اختلال خودنمایشگری (در صورت همراهی با افسردگی اساسی) مورد مطالعه قرار گرفته است
مالش دوستی
مالش دوستی (به انگلیسی:frotteurism) به استمنایی اشاره دارد که مالیدن به دیگری را شامل میشود. مالش دوست در مورد مالیدن یا نوازش کردن دیگری، امیال جنسی شدید، مکرر و خیالپردازیهای بر انگیزنده جنسی دارد. قربانی مالش دوست، شریک جنسی راضی نیست، بلکه فرد غریبهای است. مالش دوست در مکانهای پر جمعیتی مانند اتوبوس یا مترو، قزبانی از همه جا بی خبر را انتخاب میکند و معمولاً خود را به او میمالد تا انزال کند. او در حال مالیدن خود به قربانی اش تجسم میکند با وی رابطه جنسی نزدیکی دارد. او برای اجتناب از اینکه شناسایی شود، سریع عمل میکند و قبل از اینکه قربانی اش پی ببرد چه اتفاقی در حال وقوع است آماده گریختن است. معمولاً این رویارویی خیلی کوتاه است و قربانی از آنچه اتفاق افتاده بی خبر میماند. در مطالعهای روی دانشجویان مرد دانشگاههای حومه شهر مشخص شد که لمس آلت، پس از تماشاگری جنسی، از نظر میزان شیوع مقام دوم را در میان انحرافات جنسی داراست (تمپلمن و استینت،۱۹۹۱). لمس آلت به معنای لمس کردن یا مالیدن آلت در حضور یک زن به شکلی شهوانی و در یک مکان شلوغ است-مثل ایستادن در یک اتوبوس و یا مترو به هنگام اوج ترافیک. بسیاری از قربانیان حتی متوجه نمیشوند که چه اتفاقی افتادهاست. بنابراین این رفتار به ندرت مورد توجه مراجع قانونی قرار میگیرد. اگر چه تنها ۶ در صد نوجوانان و ۴ درصد بزرگسالان در یک نمونه بالینی بیان داشتند که مشکل لمس آلت دارند، اما ممکن است کم این تعداد به این دلیل باشد که بسیاری از مردان این رفتار را یک مشکل تلقی نمیکنند یا تصور نمیکنند که برای قربانیان شان آسیبزا است (ابل و همکاران،۱۹۹۳). البته آنهائی که گرفتار این عمل میشوند، به طور مکرر آنرا انجام میدهند. نوجوانان بیان داشتند که ۱ تا ۱۸۰ بار،(به طور میانگین ۳۱ بار) دست به این کار زدهاند.
نظریه مالش دوستی
نظریه یادگیری در مورد مالش دوستی نیز مانند نابهنجاریهای جنسی دیگر الگوی مفیدی در اختیار میگذارد. طبق این دیدگاه این رفتار در مقطعی از زندگی مالش دوست از طریق تجربه لذت بخش شایدغیر عمدی فراگیری شده و هر بار تکرار این رفتار تقویت بیشتری فراهم میکند.
درمان مالش دوستی
درمان به صورت یادگیری زدایی این تداعیها از طریق روشهایی چون خاموشی و شرطی سازی نا آشکار اجرا میشود.
منابع:
سایت دکتر ویلسون
اسیب شناسی روانی دکتر ازاد
اسیب شناسی روانی پروفسور سلیگمن
اسیب شناسی روانی دکتر هالجین
کاپلان سادوک
ویکی پدیا
براى يك اختلال چهار تا نام نوشتيد، گيج شدم. بالاخره نفهميدم نمايشگرى است يا بدن نمايى يا عورت نمايى يا خودنمايشگرى يا اگزبيشنيسم! يك بار پاراگراف اول آن قسمت را خودتان خوانده ايد؟! وقتى مطلبى را كپى مى كنيد دست كم ويرايشش كنيد. به نظر مى رسد نام صحيح پارسى آن نمايشگرى باشد نه لزوما عورت نمايى، چون لزوما عورت نيست كه نشان داده مى شود. گاهى رفتار جنسى است، گاهى پستان است و …
دوست عزیز برای یک اختلال کسی نمی تواند چند نام بگذارد بلکه همه این اسم ها و نامها بر مبنای DSM است که در انجمن روانشناسی امریکا یا به عبارت دقیقتر دپارتمان روانشناسی دنیا نامگذاری شده است اما به عرضتان برسانم که دقیق بخوانید تا با مشکلی روبرو نشوید از انواع نابهنجاریهای جنسی عورت نمایی است که نشان دادن عورت یا هر چیز دیگری یک نوع نمایشگری است برای لذت بردن بله لزوما عورت نیست که نشان داده میشود درست فرمودید بلکه هدف نمایشگری است بوسیله عورت یا هرچیز دیگری …
شخصی که دچار اختلال نمایشگری است با نشان دادن اعضای بدن خویش به دیگران لذت می برد در هر صورتی باشد اختلال ، از نابهنجاریهای جنسی محسوب میشود مثل عورت نمایی
نابهنجاریهای جنسی به سه طبقه تقسیم میشود لذا مجموعه ان اسامی در دی اس ام نابهنجاریهای جنسی تعریف شده است
۱- انگیختگی و ترجیح جنسی نسبت به موضوعات غیر انسانی از جمله یادگار پرستی و مبدل پوشی
۲- انگیختگی و ترجیح جنسی نسبت به موقعیتهایی که رنج و تحقیر را شامل میشود مثل ازار گری و ازار طلبی
۳- ترجیح جنسی و برانگیختگی نسبت به شریکان نا راضی مثل عورت نمایی و تماشا گری جنسی و هرزه گی تلفنی و تعرض جنسی به کودکان
همه اینها یک نوع اختلال است با تعاریف خاص خودشان که مجموعا نابهنجاری جنسی نامگذاری شده است البته همه مترجمان روانشناسی با سلیقه خود ترجمه می کنند نه با دستور من و شما چون انها هستند که بهترین کلمه فارسی را برای مثلا سادیسم و یا هر چیز دیگری انتخاب میکنند به همین دلیل هم گاهی وقتها بسیاری متوجه نمیشوند که چرا یک اختلال با چند اسم تعریف شده است
موفق باشید