فرد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تحريك پذير و هيجانیاند و رفتاری پررنگ و لعاب، نمايشی و برونگرايانه دارند. اما علیرغم رفتار متظاهرانه و پر زرق و برقی كه دارند، اغلب نمیتوانند دلبستگی عميقی را به مدت طولانی حفظ كنند. این بیماران، خود را همتای برترین ستارههای سینما میدانند و همواره ستاره متظاهر مجلس بوده، و با دلربایی، جذابیتهای ظاهری، و اغواگری و عشوهگری میکوشند در کانون توجه باشند. آنان هیجانها و روابطی پرشور، ولی در عین حال سطحی و پیوسته در حال تغییر دارند. آنان با فخر فروشی درباره داشتن سهام سازمانهای بزرگ یا مهارتهای ورزشی، میکوشند توجه دیگران را به خود جلب کنند. علایق و نگرشهای آنان به سهولت تحت تأثیر دیگران یا نقشی که هماکنون ایفا میکنند، قرار میگیرد. آنان به سرعت، روابط صمیمانه پرشوری را برقرار میکنند، ولی به سرعت خسته شده و احساس میکنند که قدرشناسی کافی از آنان به عمل نیامده است
تشخيص
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت نمايشی در مصاحبه، كلا همكاری خوبی دارند و مشتاقاند كه تاريخچه خود را با جزئيات كامل ارائه دهند. در صحبت كردن آنها، ژستها و تاكيدها و مكثهای نمايشی شايع است. لغزشهای زبانی در گفتار آنها زياد است و زبانی پر زرقوبرق و پر رنگولعاب دارند. اظهار نظرهای عاطفی در آنها شايع است، اما اگر مجبورشان كنيد كه وجود احساس خاصی ( مثل خشم، اندوه، و خواستهای جنسی) را در خود قبول كنند ابراز تعجب، نارضايتی، يا انكار میكنند. از معاينه شناختی آنها معمولا نتايج طبيعی بدست میآيد، جز اينكه در تكاليف مربوط به تمركز يا رياضيات ممكن است پافشاری نشان ندهند و با كمال تعجب، موضوعات عاطفی را هم خيلی زود از ياد میبرند
ملاك هاي DSM-IV-TR در مورد اختلال شخصيت نمايشي
احساساتی بودن و توجه طلبی مفرط به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های مختلف تظاهر یابد، که علامت اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:
۱٫ در موقعیت هایی که مرکز توجه نیست ،ناراحت باشد و در رنج و مشقت به سر برد.
۲٫ مشخصه تعاملش با دیگران،رفتار نامتناسب به صورت اغواگری جنسی یا تحریک کنندگی جنسی باشد.
۳٫ ابراز احساساتش به سرعت تغییر کند و سطحی باشد.
۴٫ همواره از ظاهر جسمی خود برای جلب توجه دیگران استفاده کند.
۵٫ سبک تکلمش به نحوه افراطی مبتنی بر حدس و گمان و فاقد جزئیات باشد.
۶٫ خود نما و نمایشی باشد و در ابراز احساسات مبالغه کند.
۷٫ القا پذیر باشد، یعنی به راحتی تحت تأثیر افراد یا موقعیت ها قرار گیرد.
۸٫ روابط را خودمانی تر از آنچه واقعاً هستند، بپندارد.
ویژگیهای بالينی
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت نمايشی، رفتار توجه طلبانه بسيار زيادی از خود نشان میدهند. آنها در افكار و احساسات خود اغلب مبالغه میكنند و هر چيز سادهای را مهمتر از آنچه در واقع هست، جلوه میدهند. اگر كانون توجه واقع نشوند يا تحسين و تاييد نشوند، تندخو میشوند، میزنند زير گريه، و ديگران را ملامت میكنند و به آنها افتراهای ناروا میزنند. رفتار اغواگرانه در اين گونه بيماران، از هر جنسی كه باشند، شايع است. پرداختن به تخيلات جنسی در مورد افرادی كه با آنها رابطه دارند، در اينها شايع است، منتها اين تخيلات را هميشه بر زبان نمیآورند و به عوض اين كه از نظر جنسی پرخاشگر باشند، عشوهگر و اهل لاس زدن هستند. اين بيماران ممكن است به كژكاری روانی-جنسی مبتلا باشند: زنهای نمايشی ممكن است آنورگاسمی داشته باشند و مردهای نمايشی هم ممكن است دچار ناتوانی جنسی باشند. برای آنكه مطمئن شوند نزد جنس مخالف جاذبه دارند، ممكن است تكانههای جنسی خود را به عمل درآورند. نياز آنها به مطمئن ساختن خود تمامی ندارد، با اين حال، روابط آنها اغلب سطحی است و ممكن است افرادی مغرور، غرق در خود و دمدمی مزاج باشند. نيازهای بسيار شديد آنها به وابستگی باعث میشود كه زود به هر كس اعتماد كنند و خيلی راحت بشود فريبشان داد. دفاعهای عمده بيماران دچار اختلال شخصيت نمايشی، واپسزنی و تجزيه است. در نتيجه دفاع اول از فهم احساسات واقعی خود عاجزاند و در نتيجه دفاع دوم نمیتوانند انگيزههاي خود را توضيح دهند. اين افراد اگر تحت فشار روانی قرار گيرند، حس واقعيت سنجیشان به راحتی مختل میشود
تشخيص افتراقی
افتراق نهادن ميان اختلال شخصيت نمايشی و اختلال شخصيت مرزی، دشوار است. البته اقدام به خودكشی، ابهام در هويت، و حملات گذرای روانپريشی، در اختلال شخصيت مرزی محتملتر است. اگرچه میشود در يك بيمار هر دو تشخيص مذكور را هم مطرح كرد، اما بالينگر بايد بتواند اين دو را از هم تفكيك كند. اختلال جسمانی سازی يا سندروم بريكه نيز ممكن است همزمان با اختلال شخصيت نمايشی پيدا شود. برای بيماران مبتلا به اختلال روانپريشی گذرا و اختلالات تجزيهای، میشود تشخيص اختلال شخصيت نمايشی را نيز همزمان مطرح كرد
سير و پيشآگاهی
با بالا رفتن سن علايم كمتری در بيماران مبتلا به اختلال شخصيت نمايشی ديده میشود، اما از آنجا كه انرژی اين بيماران نيز با افزايش سن كمتر میشود، تفاوتی كه در علايم آنها ديده میشود ممكن است ظاهری باشد، نه واقعی. اين بيماران، افرادی هيجان طلب هستند و ممكن است با قانون درگير شوند و به سوء مصرف مواد روی آورند، يا لاابالی گری كنند.
دیدگاههای نظری درباره هیستری
دیدگاه روانتحلیلگری
نخستین كوششهای فروید در قلمرو روانتحلیلگری به منظور تبیین نشانههای هیستریكی آغاز شد. فروید معتقد بود كه نشانه جسمانی، دفاعی است كه اضطراب تولیدشده توسط تعارض، ناهشیار نامعقول را جذب و آن را خنثی میكند. امروزه، تبیین روانپویشی هیستری تبدیلی، هنوز هم پیرامون این عقیده قرار دارد و سه فرایند مجزا را فرض میكند:
اول اینكه، فكر نامعقولی فرد را مضطرب میكند و هیستری تبدیل، دفاعی علیه این اضطراب است.
دوم اینكه، انرژی روانی به ناتوانی جسمانی تبدیل میشود. اضطراب از فكر جدا میشود و آن را خنثی میكند. از آنجایی كه اضطراب، انرژی روانی است، باید به جایی برود و در این مورد به مصرف ناتوان كردن اندام جسمانی میرسد.
سوم اینكه، ضایعه جسمانی خاص، بر تعارض بنیادی دلالت دارد.
امروزه بسیاری از نظریهپردازان روانپویشی، تبیینهای فروید درباره اختلالهای هیستریكی و بهخصوص این باور را كه اختلالها همواره از تعارضهای جنسی انحلالنایافته منتج میشوند، نمیپذیرند. چرا که مشاهدات بالینی نشان میدهند كه در بسیاری از كودكان، كشانندههای جنسی شدیدی وجود دارند، به آسانی تحریك میشوند، اما بهندرت دارای نشانههای هیستریكی هستند و والدین آنها نیز با تصویری كه بزرگسالان هیستریك از والدین خود ارائه میدهند، متفاوتند. با این حال، هنوز نیز نظریهپردازان درباره این نكته توافق دارند كه اختلال تبدیل از یكسو، منعكسكننده تعارض ناهشیاری است كه اضطراب را برمیانگیزد و از سوی دیگر، این اضطراب را به صورت نشانههای بدنی كه نماد تعارضهای ناهشیار زیربنایی هستند، متجلی میسازد.
نظریهپردازان روانپویشی، دو مكانیزم را در هیستری تبدیل متمایز میكنند:
نخست آنكه تعارض را در خارج از میدان هشیاری نگه میدارد و اضطراب را كاهش میدهد و این “فایده نخستین” آن است و “فایده ثانوی” آن این است كه فرد را از زیر بار مسئولیت میرهاند و هماحساسی و توجه دیگران را به سوی وی جلب میكند.
بر اساس دیدگاه روانپویشی، فواید نخستین، آغازگر نشانههای هیستریكی هستند در حالی كه فواید ثانوی در پی نشانههای مرضی پدید میآیند.
دیدگاه شناختی و ارتباطی
گروهی از نظریهپردازان، اختلالهای هیستریكی را به منزله شیوههای ارتباطی تلقی میكنند كه پارهای از افراد برای بیان هیجانهای خود بهكار میگیرند. این نظریهپردازان مانند روانتحلیلگران، تبدیل هیجانهای افراد هیستریك به نشانههای جسمانی را میپذیرند اما بر این باورند كه تبدیل به منزله “دفاع” علیه اضطراب نیست، بلكه یك نظام ارتباطی غیركلامی است كه برخی هیجانهای ناراحتكننده مانند خشم، ترس، افسردگی، گنهكاری و حسادت را با “زبان جسمانی” بیان میكند.
بیماران اختلالهای تبدیلی، ممكن است علیه اضطراب دفاع نكنند ولی علیه افسردگی، گناه یا خشم دفاع میكنند. این احتمال، نظریه دیگر تبدیل را به وجود آورده است كه بر كاركرد ارتباطی نشانهها به جای كاركرد دفاعی، تأكید میكند. الگوی ارتباط مدعی است كه بیمار برای برخورد با انواع هیجانهای ناراحتكننده و برآمدن از عهده تبادلات میانفردی، از اختلال بهره میبرد. او پریشانی اساسی خود را به صورت بیماری جسمانی برای خودش ظاهر میكند و بدین ترتیب خود را از پریشانیاش منحرف میسازد. بعد او این واقعیت را كه پریشان است با ضایعه جسمانی خود به دیگران میرساند
بهطور كلی میتوان این دیدگاه را بر اساس چند ویژگی متمایز كرد:
نخست آنكه هیجانهای دیگری به غیر از اضطراب میتوانند در ایجاد نارساكنشوری جسمانی مشاركت داشته باشند.
دوم آنكه اهمیت كنشوری دفاعی در تبدیلهای هیستریكی كمتر از ناتوانی فرد در ایجاد ارتباط است.
و بالاخره، مأنوس بودن با بیماری، نقش اصلی را در بروز اختلالهای هیستریكی دارد.
دیدگاه انسداد دریافت ادراكی
تمركز این دیدگاه بر این است كه چگونه ادراك میتواند در برابر تجربه هشیار، مسدود شود. این دیدگاه را میتوان به خوبی توسط كوری هیستریك، اختلال تبدیلی كه در آن كوری صدمه جسمانی است، نشان داد. با كمال تعجب به رغم این كه فرد مبتلا به كوری هیستریك اصلا نسبت به درونداد دیداری آگاه نیست، رفتار وی اغلب توسط درونداد دیداری كنترل میشود. اینگونه افراد با وجود آنكه میگویند واقعا از دیدن هیچ چیز آگاه نیستند، معمولا از راه رفتن جلوی اتومبیلها و برخورد با مبلمان اجتناب میكنند.
مكانیزم كوری هیستریك، میتواند انسداد ادراك دیداری در برابر آگاهی باشد. این انسداد میتواند توسط اضطراب برانگیخته شده باشد(به طوری كه فروید معتقد بود)، توسط نیاز به انتقال پریشانی تحریك شده باشد(بنابر اعتقاد دیدگاه ارتباطی) یا شاید به وسیله كاهش اضطراب تقویت شده باشد(به طوری كه رفتارگرا باور دارد).
دیدگاه رفتاری
نظریهپردازان رفتارینگر بر این باورند كه، بیمار هیستریك به نشانههای جسمانی خود به منزله پاداش مینگرد. چه از یكسو، به دلیل وجود این نشانهها، خارج از چهارچوب مشكلات حرفهای یا ارتباطی قرار میگیرد و از سوی دیگر، توجهی را كه در موقعیتهای دیگر از وی مضایقه میشود به سمت خود جلب میكند.
همانند نظریهپردازان شناختی، رفتارینگران نیز معتقدند كه فرد باید با یك بیماری نسبتا مأنوس باشد تا بتواند نشانههای جسمانی آن را بپذیرد.
درمان اختلال هیستری
در قلمرو درمانگری اختلالهای هیستریكی، گاهی جدا كردن بیمار، ایجاد تغییر در چگونگی روابط بینشخصی و كاهش فواید ثانوی برای از بین بردن نشانه مرضی كفایت میكند، اما متخصصان بالینی از شیوههای درمانگری مختلف مانند بینش، تلقین، تقویت و مقابله نیز سود جستهاند.
الف. بینش
insight
بینش یا پیبردن به تعارض بنیادی تولیدكننده صدمه جسمانی، درمان روانكاوی عالی برای اختلالهای تبدیلی است. این درمانگران معتقدند وقتی كه بیمار پی میبرد و به صورت هیجانی میفهمد كه یك تعارض بنیادی وجود دارد كه مسبب اختلال تبدیلی است، نشانه باید از بین برود.
متداولترین روش مبتنی بر بینش، درمانگری روانپویشی است كه به بیماران كمك میكند تا نسبت به تعارضهای برانگیزاننده اضطراب خود هشیار شوند. از لحاظ نظری این هشیاری موجب میشود تا فرد به منظور پنهان كردن اضطراب خود به نشانههای جسمانی متوسل نشود.
ب. تلقین
suggestion
رویآوردی كه از تلقین سود میجوید به گونهای مستقیم یا از طریق خوابانگیزی، بیمار را متقاعد میكند كه نشانههای جسمانی وی به زودی از بین خواهند رفت. تلقین لفظی به تنهایی یا همراه با مصرف “سدیم آمیتال” یا تلقین تحت تأثیر “آمفتامین” درون وریدی به نتایج بسیار خوبی منجر شدهاند.
تلقین ساده، به این صورت كه صرفا به شیوهای متقاعدكننده به بیمار گفته شود كه نشانهها از بین خواهند رفت، میتواند به گونهای بهتر از مواجهسازی مفید واقع شود. بیماران تبدیلی بهویژه تلقینپذیرند و برخی از درمانگران زمانی كه به شیوه مقتدرانه به بیمار گفتهاند كه نشانه از بین خواهد رفت، به بهبودی دست یافتهاند.
ج. تقویت reinforcement
درمانگرانی كه رویآورد تقویت را پذیرفتهاند، كوشش میكنند تا تقویت را از رفتارهای مرضی مراجع حذف كنند و به تقویت مثبت رفتارهای غیرمرضی بپردازند. این روش كه توسط طرفداران نظام رفتارینگر بهكار گرفته شده، در مواردی كه بیماری طولانی میشود یعنی در واقع نوعی عادت هیستریكی استقرار مییابد، توصیه میشود.
د. مقابله coping
درمانگرانی كه روش مقابله را پذیرفتهاند به طور مستقیم به بیمار میگویند كه نشانههای مرضی وی بدون مبنای جسمانی هستند و امیدوارند تا بدین ترتیب، آنها از نقشی كه پذیرفتهاند، صرفنظر كنند.
اختلال شخصیت هیستریک نیز مانند سایر اختلالات روانی، قبل از هر نوع تجویز دارویی، باید از طریق رواندرمانی بررسی و درمان شود. بهترین تکنیک رواندرمانی برای این قبیل افراد، استفاده از فن روان تحلیلی است که از آن طریق، در موقعیتها و زوایای مختلف، از بیمار و رفتارهای او فیلم گرفته میشود، سپس بیمار به همراه روانشناس خود، به تماشای فیلم مینشیند و روانشناس، به آنالیز رفتارها و علائم هشداردهندهی بیمار میپردازد. بیمار نسبت به وضعیت خود، بینش پیدا کرده و سپس به مقایسهی اوضاع روانی و رفتاری خود با افراد عادی جامعه میپردازد.
دارودرمانی:
درمان دارویی، زمانی قابل پیگیری است که در مرحلهی اول، درمان روانشناختی، جوابگوی مشکل فرد نباشد و دوم اینکه اختلال فرد، با سایر اختلالات روانی همچون اضطراب، شیدایی، افسردگی و… همراه باشد که در این حالت، از قرصهای ضداضطراب و افسردگی برای مهار رفتارهای تنشی فرد استفاده میشود
منابع :
کاپلان سادوک
اسیب روانی ازاد
اسیب روانی ساراسون
اسیب روانی شاملو
اسیب روانی هالجین
موضوع : اختلالات شخصیت
البته روانشناسان اینگونه فکرنمی کنند اختلالات شخصیت زمینه های فراوانی دارد و اختلال شخصیت جنون نیست
داشتم می گشتم ببینم تحقیقی در مورد این موضوع جایی شده یا نه ، که در یکی از دانشگاه های امریکا تحقیق نزدیکی به این موضوع صورت گرفته که سه مورد مهم :
۱-زیاده خواهی
۲-بی تفاوتی و بی مسولیتی در مورد اعضاء خانواده
۳-تفکرات مسموم منحصر به فردی که بیشتر شبیه کلاه برداریهای مالی از اعضا خانواده است
را از عواملهای دعواهای ارثی و بقول شما مراتب ارث در این تحقیق نام برده بودند
چند سال پیش در تلویزیون ایران فردی را نشان دادند که ساکن امریکا بود اما بدلیل اینکه سهم پدری خود را از خانواده مطالبه کرده بود وارد یک بازی خطر ناکی شده بود که
میتوان از ان حتی به نام جنون هم نام برد
ایشان توضیح دادن که من ادم متمولی هستم اما حق پدری خود را می خواستم که خانواده اعم از برادرها و خواهر ها نمی خواستند سهم مرا بدهند و بشدت بمن و همسرم بی حرمتی هم میکردند این اقا توضیح دادند که کار به جایی رسید که یک روز اسلحه خود را بر داشتم و وارد منزل پدری خود در تهران شدم و همه اعضای خانواده حتی مادر و وکیل انها که به اتفاق هم جلسه گذاشته بودند را به قتل رساندم
در دین مبین اسلام حد و حدود ها مشخص است و مراتب ارث ربطی به دادگاههای ایران ندارد به نظر میرسد زیاده خواهی عامل مهمی در به وجود اوردن شرایط بد میشود باید توجه داشت که اگر در جایی کسانی به مشکل بر میخورند حتما یکی از اعضا بر محور نمیچرخد که این موجب اختلاف و در نهایت شاید اختلال شود و لزوما هر کسی که فراتر از خود بخواهد باید بر رسی شود که چه مشکلی دارد که فقط خود را می بیند